پست‌ها

نمایش پست‌ها از سپتامبر, ۲۰۱۶

عاشفانه ای خروشان

بعد از سی و دو سال عمری که از خدا گرفتم و بعد از هفت سال زندگی مشترک با واقعیتی عجیب و غریب مواجه شدم. فهمیدم، (البته به این درجه از فهم رسیدن کلی درد و رنج بهمراه داشت) هر کس به سبک خود عاشقی می کند. آدم ها همانطور که عصبانیتشان، غصه خوردنشان و محبت کردنشان به هم نمی ماند عشق و عاشقی کردنشان هم با هم فرق می کند.  نکته اینجاست که همین آدماها هنگام گشتن به دنبال نیمه گم شده شان بایستی این مهم را هم درنظر بگیرند. فقط خوی و خلق و کفویت و این دانستانها نیست! حالا چی شد که این کشف مهم تاریخی رو بعد از هفت سال زندگی مشترک به ثبت رساندم؟؟ همسرم دو سه روزی خارج از شهر رفته بود نه که اولین بارش باشد در طول این هفت سال، نه! البته بعد از تولد خانوم طلا این اولین باری بود که ما را در بلاد غربت تنهای تنها می گذاشت. اخیرا خودش ادعا میکرد که مرا، دخترمان را بیشتر از هر زمان دیگری دوست میدارد و قدر زندگیمان را بیش از گذشته میداند. انصافا نوع رفتار و توجهاتش هم تغییر کرده بود (به لطف جلسات تراپی!) القصه، وقتی که رفت با خودم گفتم حتما ثانیه به ثانیه سراغمان را میگیرد، وقتی به مقصد رسید اطلاع میدهد، و